جدول جو
جدول جو

معنی لم تلی - جستجوی لغت در جدول جو

لم تلی
تمشک زار، بوته ی تمشک، خار و تیغ بوته ی تمشک
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(لَ یَ زَ)
منسوب به لم یزل. جاودانی. همیشگی. سرمدی:
بقا و عمر ورا در صحیفۀ ازلی
به خط لم یزلی ’دام عالیا’ دیدن.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
(دُ دِ)
دهی است از دهستان باغ ملک بخش جانکی شهرستان اهواز با 300 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن ماشین رو است. آین آبادی از محلهای سلموند بالا و پایین، بنۀ محمدجعفر، بنۀ انگنا تشکیل شده و ساکنان آن از طایفۀ سلموند و گلاوند هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(زَ رِ تِ)
زر طلا را گویند. (برهان). زر تمام عیار. زر خالص. (آنندراج). زر پاک است و طلا معرب آن است. (انجمن آرا). زر خالص. (ناظم الاطباء). صحیح زر طلی و زر طلا است. (حاشیۀ برهان چ معین) :
نرگس فیروزه تخت تاجی بر سر نهاد
قبه ز زر تلی پرده ز سیم مذاب.
اثیرالدین اخسیکتی (جهانگیری).
وجود مرد دانا مثال زرتلی است
که هر کجا برود قدر و قیمتش دانند.
سعدی (از انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
(چَ تِ)
دهی از دهستان یعقوب وند پاپی بخش الوار گرمسیری شهرستان خرم آباد که در 54 هزارگزی شمال خاوری حسینیه و 49 هزارگزی خاور راه خرم آباد به اندیمشک واقع است. محلی است کوهستانی و گرمسیری که 260 تن سکنه دارد. آبش از چشمۀ چم تپی. محصولش غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت، گله داری و بافتن فرش و راهش مالرو است. ساکنین این محل از طایفۀ خدمه میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(چَ تَ)
ده مخروبه ای است از دهستان آیدغمش بخش فلاورجان شهرستان اصفهان. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ عَ)
تصغیرگونه ای از أدمه، بقول ابی القاسم محمود بن عمر، نام کوهی است و بقولی دیگر کوهی است بین قلهی و تقتد در حجاز. (معجم البلدان).
زن شهید اول محمد بن مکی. درگذشته به سال 786 ه. ق. و زنی فقیه و عابد و پرهیزکار بوده است. (از ریحانه الادب ج 6 ص 228)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ عَ)
اسبیدباجه. (المرصع). رجوع به اسپیدباج و اسپیدبا و اسفیدباج شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از الم دلی
تصویر الم دلی
بارانک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علم کلی
تصویر علم کلی
فلسفه و امور عامه دانش همادی فرزان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کم دلی
تصویر کم دلی
بزدلی بی جراتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
دارای یک رای و اندیشه بودن، اتفاق اتحاد، صمیمیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کم دلی
تصویر کم دلی
جبن، ترس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
تعاطفٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
Congeniality
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
convivialité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
सुलभता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
ہم آہنگی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
cordialidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
congenialidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
serdeczność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
дружелюбие
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
дружелюбність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
gezelligheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
Geselligkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
ความเป็นมิตร
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
convivialità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
keramah-tamahan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
ידידותיות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
親和性
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
亲和性
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
urafiki
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
친화성
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
uyumluluk
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
সান্নিধ্য
دیکشنری فارسی به بنگالی